این دیوانگیست ...
گاهی بعضیا میان تو زندگیت و میشن خود خودش !اینقدر که فک میکنی زندگی یعنی اون و اون نباشه زندگی نیست ! <خوب عزیزم اینو فقط فکر میکنی در واقع که اون هم بره زندگی بازم هست>
گاهی بعضیا میان تو زندگیت میشن هدفش ... همه ی وقتتو با همه انرژیت میذاری و هر مدل تلاشی میکنی که بشی مثه اون !
گاهی بعضیا میان تو زندگیت و میشن عادت هر روزت ، بدون اون انگار یک چیزی گم کرده باشی کلافه ای !هی دور خودت میچرخی و به زمین زمان گیر میدی !
گاهی بعضیا میان تو زندگیت که باید ازشون ادب بیاموزی <پیرو حرف لقمان حکیم>
گاهی هم بعضیا میان تو زندگیت که بشن علامت سوال روزها و شبهای زیادی از زندگیت !
خدا بگم چی کارشون کنه چرا آدمو میذارن تو خماری خوب ؟؟
بعضیا تو زندگیت جاری اند ،زلالی و روشنی زندگیتو از اونا میگیری ولی اینقدر آروم و نرمن که وجودشونو تا روزی که نرن حس نمیکنی !
بعضیا ...
خیلی مدلای دیگه ای هم هستن
و من حس میکنم همشون ارزش اینو دارن که باهاشون ارتباط برقرار کنی ،من به تمام تجربه هایی که از این راه بدست اوردم افتخار میکنم با اینکه بعضیاشون تلخند !
بقول نویسنده گمنام این جمله :
این دیوانگیست ...
که همه دستهایی را که برای دوستی بسوی ما دراز میشوند بخاطر اینکه یکی از دوستانمان رابطه مان را زیر پا گذاشته است رد کنیم .
این روزها خیلی درگیر ارتباطاتم هستم و کنکاش نوع هر کدوم .میدونید در حال تجربه ی یکی از نتایج تلخ این رابطه هام هستم و دارم فکر میکنم که چه بهای گزافی باید بدم ولی با یک مدل احمقی خاصی از اینکه دارم این بها رو میپردازم ناراحت نیستم و فکر میکنم لازم بود که این مدل تجربه رو هم داشته باشم و یاد بگیرم که بچه گانه برخورد نکنم !شاید اگه ده سال دیگه هم قرار بود این قضیه رو مدیریت کنم همین قدر بچه گانه برخورد میکردم که الان در سن 21 سالگی کردم !