آخر اون همه لبخند و سرود ...

امروز پنجم شعبانه و اين پنجم شعبان تنها روز در كل هر سال است كه مامانم دست از بي تفاوتي بر ميداره و در واقع مامانم تنها كسيه كه هر سال دو بار تولدمو تبريك ميگه .از جمله خصلتهاي اينجانب است كه هر سال دو مرتبه از پدر مادر گرامم كادو ميگيرم و اين اولين باري كه بايد زورگيري بفرمايمو هميشه يادم ميره ولي هميشه مامانم از دو روز قبلش ميگه كه تو هم 5 شعبان بدنيا اومدي و من هم شستم خبردار ميگردد كه موقعيت مناسبي است براي خريدن چيزهايي كه پولش در آه و بساط خودمان نيست !

من بيشتر از دستش حرص ميخورم يا اون بيشتر از دست من و آيا من بيشتر عاشقشم يا اون ؟

به سفارشش خط مربوط به دوستان خاموشه و هر وقت تلفن منزل بابت اينجانب زنگ ميخوره از طرف ميپرسه از كجا فهميدين كه اينجاست الان ؟؟(معمولاً فقط موقع ناهار اونجا ميباشم) و خوب من هر چي هم بگم سعي كن دوستامو دوست داشته باشي بي فايدست و حتي حاضر به تظاهر جلو خودشونم نيست !

پاورقي :

1_ اگه من مامانم به اندازه ي اون عمه فاصله ها تو روابطم با بابام فضولي ميكرد و در واقع اگه به اندازه ي اون دماغش تو زندگيم بود دچار يأس فلسفي ميشدم خداييش چقدر همه ي شخصيتاش دارن از يك ور پشت بوم ميفتن !


هان! اي ملت مونث بترسيد از ذكور

رمز اين پست فقط به خانوما و آقايوني كه صرفاً‌ از طريق وبلاگهاشون ميشناسمشون  داده ميشه .

ادامه نوشته

اطلاع ثانوي

Hello

۱)

اين موج گرماSun نه تنها كشورو نيمه تعطيل كرد بلكه همين موج بعلاوه ي تعطيلي دانشگاهها وبلاگها رو هم تعطيل كرده بنظر ميرسه همه بست نشستن تو خونه و سوژه ندارن كه آپ كنن .البته يك وقت خداي نكرده فك نكنيد شامل حال منم ميشه ها

۲)

  يك عدد سارا ،آلا و م ح (بعد از خوندن آخرين پست من )گم شده اند از يابنده تقاضا ميشود تو نزديكترين صندوق پست بندازشون .

۳ )

اين مدت كه دوباره شنا رو شروع كردم حسابي ريه ها م قوي شده .خوبيش اينه كه وقتي رو آب شلوغه ميتونم زير آب شنا كنم .

البته از اونجايي كه من معتقدم ما ايراني ها هر چي ميكشيم از اين ميباشد كه دنبال حقمون نيستيم رفتم با مديرعامل مجموعه در مورد ميزان پذيرششون صحبت كردم البته من رفتم صحبت كنم ولي آقاهه خيلي عصبي بود تا موضوع رو بهش گفتم شروع كرد داد و بيداد كه همينه كه هست و خيلي هم خوبه شما نميفهمين و ....

من در كمال خونسردي گفتم نه آقاي سياران اينطوري نفرمايين ....

تا اينجاش گفتم دوباره حرفمو قطع كرد گفت نخير خانوم من ميفرمايم همينطوري هم ميفرمايم ...

اينقدر از اين حرفش خندم گرفت كه خدا ميدونه اينقدر دستش انداختم با اقاي عليزاده با هم خنديديم ولي خودش هي عصبانيتر ميشد آخرشم حاجي عليزاده به اين نتيجه رسيد كه اين مديرش با اين بي اعصابي در بحث با من به هيچ جا نميرسه خودش اومد گفت ببنيد آيين نامه ي ما رو ،براساس اين ما اجازه داريم به ازاي هر 1.8 متر آب يك نفر رو پذيرش كنيم و خوب حرف حساب هم كه جواب نداره به اون يارو بي اعصابه گفتم جواب من يك جمله ي سي ثانيه اي بود نه يك بحث پر از فحش مستقيم و غير مستقيم بيست دقيقه اي .ديگه نميدونم چرا لال شده بودBegging ولي از اون روز به بعد هروقت دور رو بر مجموعه ميبينمش يك "ميفرمايين"،" ميفرمودين" چيزي حوالش ميكنم

آيا ميدانستيد بر اساس قوانين سازمان تربيت بدني شما قادريد در 1.8متر(تقريباً اندازه يك جا قبر) نه تنها شنا كنيد كه شنا هم ياد بگيريد ؟؟

۴)

فكر كنيد مني كه كلاساي 8 رو نميرفتم و اصلاً تصميم گرفتم ديگه كله صبح(8) كلاس برندارم اينقدر اكتيو شدم صبح ساعت 6:30 پا ميشم ميرم كلاس ورزش

۵)

واقعاً مطالب علمي فوق رو خونديد محظوظ شديد يا نه ؟؟؟

باور كنيد اين نظرات خصوصي و غير خصوصي شما بود كه منو واداشت باز هم غيرعلمي بنويسم[آيكون يك آدمي كه داره تقصيراتو ميندازه گردن ديگران]

 

نه اين من نيست، مني كه روبروتم

رمزدار شد چون هم طولانيه و هم توش هيچ چيزي پيدا نميشه كه بدرد دنيا و آخرتتون بخوره .

ضمناً درب اينجا تا اطلاع ثانوي تخته ميباشد .

ادامه نوشته

اگر حاشيه امنيت خود را براي آرزويي نامطئن به خطر نياندازيم

چند روزه دارم با خودم فكر ميكنم چطور پدر و مادرم موفق شدن منو اينهمه ريسك پذير بار بيارند ؟واقعاً چطور من اينقدر جسارت(شما بخوانيد كله خ  ر  ي ) دارم درحالي كه تو خانواده اي بزرگ شدم كه بشدت محافظه كارند ؟ اين خيلي محافظه كار بودن اطرافيان نزديكم باعث ميشه كه درصد خطرپذيري در هر كاري براي من بيشتر از بقيه در همون حالت باشه ولي مرا چه ميشود كه براي رسيدن به هر هدفي در زندگيم پر ريسكترين راه موجود رو اتنخاب ميكنم ؟Hanging

چرا اين جمله ي پابلو نرودا كه ميگه :

"مرگ تدريجي ما آغاز خواهد شد

اگر حاشيه امنيت خود را براي آرزويي نامطئن به خطر نياندازيم

اگر به دنبال آرزوهايمان نباشيم

اگر به خودمان اجازه ندهيم

براي يكبار هم كه شده از نصيحتي عاقلانه اي بگريزيم "

براي من يكي از دلنشينترين جملاتي هست كه تا بحال خوندم ؟و يكي از تأثيرگذارترين ها ؟

شايد اين ثبات پايدار زندگي پدر مادرم ،منو به راه برعكس سوق ميده ،شايد

ولي آيا خدايا من مريضي رواني خاصي ندارم ؟؟؟

در اوج شلوغيها

نمره نوشت :

 تقريباً همه ي نمره ها اومد و تقريباً هم همش از حد انتظارم بالاتر بود .براي پروژه هام نمرهاي خوب گرفتم در واقع طبق محاسبات خودم بيشتر از نمره ي كامل .اصلاً فكرشو نميكردم براي پروژه ي مديريت بازرگانيم كه با اينكه خيلي واسش زحمت كشيدم ولي در نهايت ناچار شدم بدليل كمبود وقت جهت تايپ كردن مطالبم سرهم بنديش كنم نمره ي كامل بگيرم ،استاد در حقيقت هم كه نمره ي كامل دادن بهم اونم درحاليكه به اون بنده خداي ديگه كه با هم كار كرديم رو پروژه نمره كامل نداده حالا شما كه اون نظر خبيثانه رو در مورد ارائم دادين ولي ديدين كه كار خودشو كرد.

و اي استادي كه اون نمره رو به من دادي (خداييش داده من اون نمره ي شرم آور رو نگرفتم)با خودت چي فكر كردي واقعاً؟Beggingمن حاضرم با بالاترين نمره ي كلاسهات كه نه با خود خودت مناظره بذارم ببينم كدوممون بيشتر زبان حاليمونه ؟ با اون لهجه ي بي ريختت با اون مثال مسخره ي چراغ قرمزت .... چه خرسنديم كه حتي يك جلسه هم به كلاست قدم رنجه نكرديم چون ديديم كه به اونايي كه همه جلسات رو اومدن خبيثانه نمره دادي با اون ابروهاي اخموت با اون دخترم گفتنهاي گول زنندت .

قالب نوشت :

طبق محاسبات بنده از كلهم نظرهاي خصوصي و عمومي و شفاهي 17 نفر گفتند همين قالب خوبه و سه نفر رأي ممتنع دادن (مشكي رنگ عشقه حالا چرا مشكي و قالب نو مبارك هم در همين دسته قرار گرفتند) و يك نفر هم مخالف بود .حدس بزنيد كيه ....بله همون كه هميشه از من شاكيه

هي تهمينه خانوم  من بخاطر تو كه ورداشتي گفتي اون شير(فك كنين ماهي رو شير ديده )كنار وبلاگت زشته تغيير تحول دادم .كجايي ؟

با توجه به رأي ها همين قالب موندگار شد فعلاً خدا رو شكر .

اگر رنگ مشکی زمینه اذیتتون میکنه ctrl +A  رو بگيريد تا زمينه سفيد بشه نوشته ها سياه .اينطوري اسمايلي ها هم كامل ديده ميشن .

شيطوني نوشت :

در يك اقدام نادر جهت ارائه گزارش مكتوبwhistling به همسر يكي از آشنايان(مخاطب خاص اين همون مورد استفاده اي رو داره كه پدرمان آنجا داشت) به شركتشون خودمونو دعوت كرديم .رفتيم در زديم يك اقايي شبيه برادرها در رو باز كردند اينقدر تعجب كردن ما رو ديدن كه خدا ميدونه !!!گفتم آقاي ايكس هستند گفتند نخير معلوم نيست بيان گفتم من ميدونم ميان ميشه ...... يعني در واقع داشتم ميگفتم همينا رو بهشون كه راشونو كشيدن رفتند و در رو هم باز گذاشتند ،به روي مبارك نياورديم ادامه داديم نطقمان را ... ميشه بيايم تو منتظرشون باشيم .برگشتند يك نگاه خشمناكي كردند به ما و ما هم عمداً محل نداديم و به اتفاق تني چند از دوستان رفتيم تو نشستيم و اونجا بود كه من براي اولين بار در زندگيم سه مذكر رو بطور يكجا با هم ديدم كه از حضور جنس لطيف بينشون  بدشون مياد !!! عمراً اگه ما كم اورده باشيم هرچند بعد از خروج از شركت خبرهايي حاكي از شكسته شدن كاسه كوزه بر سر آشناي مذكور بدليل حضور ما واصل شد ولي ما گفتيم كه بگويند دلمان خواست كه برويم شركت آشنايمان كپي جزوه پنج هزار دلاري اش را بدون پرداخت حتي يك قران (حتي پول كپي) بگيريم .هر چند كه گفتند با پدرتون حساب ميكنم ولي اگر در كشاكش همون تعارفهاي الكي اي كه داشتم ميزدم پول گرفته بودي ،گرفته بودي حالا ديگه به اميد قراني نباش.

 

شنا نوشت :

تو همين ارمغانه كه آدم ميفهمه اگر حاجي عليزاده ذره اي مديريت بلد بود درك ميكرد با اين همه پولي كه از سر و كله همه ي خاندانش ميريزه تا ده نسل بعدش بدون هيچگونه كار و زحمتي تامين هست و بهتر است به پذيرش بسپارد كه به اندازه ظرفيت استخر پذيرش كنند .

آيا افتضاحتر از اين كه بعد از هر بار خروج از استخر كبوديهاي جديد كشف كني ؟

فوتبال نوشت : 

سر بازی اسپانیا با پرتغال شرط بستیم . به امید پیروزی پرتغال

ريلكس نوشت :

اين پست در حالي نگاريده ميشود كه فردا ساعت 9 صبح بايد تكليفمان را به استاد تحويل بدهيم و سارا نفهمه كه من هنوز پارت اول كار را نفرستادم و اون پارت دو را فرستاده است و خوب بله اعتراف واسه همين وقتاست: دروغ گفتم فرستادم !!ولي تا 9 ميفرستمش (البته اگر خدا قسمت كند)

بعد نوشت :دلم واسه پرتغال سوخت كل سرنوشتش تو جام جهاني تحت تأثير ميزان شانس من قرار گرفت وگرنه كي فكر ميكرد ژاوي دو تا چشم پشت سرش داشته باشه كه يك پاس از پشت سر بده عدل بره زير پاي ويا ؟؟

پیشنهاد بدید

بيكارم ... چي كار كنم حالا ؟

البته بگما 14 صفحه ترجمه دارم كه بايد تا ششم تحويل بدم ولي نميدونم چرا اصلاً استادشو مهم حساب نميكنم ...

 

بگذريم اومدم بگم امسال تابستون با پستهاي جذاب اوقات فراغت شما را پر خواهيم كرد ،البته خودتون بايد زحمت سوژشو بكشيد ...

نه جدني ميخوام بشينم  يک سري كتابهاي مفيد بخونم بعد اگه چيزي هم دستگيرم شد بيام اينجا بنويسم شايد شما هم سودي ببريد ،ولي خوب دقيقاً نميدونم چه كتابهايي بخونم واسه همين اومدم از شماها كمك بگيرم .پيشنهاد بديد چه كتابهايي بخونم .

خودم چندتا موضوع دارم كه دوست دارم در موردشون بخونم ولي نميدونم چه كتابهايي تو اين زمينه خوبن اونا رو ميگم اگه شما كتاب خوبي در مورد اونا هم سراغ داشتيد راهنمايي كنيد .

1 _ فاركسComputer

2 _ سير و سلوك و عرفان ( يك كتابي كه من بعنوان مبتدي ازش سر در بيارم )

3 _ حجابArabic Veil

4 _ اسلام

5 _ روانشناسي (مفيد باشه خداييش ،از اول تا آخرش هي نگه شما به هر چي فكر كنيد و مطمئن باشيد ميرسيد خواهيد رسيد )

ضمناً شمايي كه لطف ميكني كتاب معرفي ميكني ،سعي كن يك كتابي معرفي كني كه من بتونم گير بيارم (مامانم بهم توصيه كرد كتاب پدر مادر ما متهميم رو بخونم هر جا رفتم يك نكاه غضبناكي حوالم كردن و بالاخره فهميدم بردن اسم اين كتاب اصلاً كار خطرناكيه حسن !!) خلاصه اينكه نويسنده و خود كتاب موجه باشن .

 

در پي درخواست دوستان و اينكه گفتن اون ماهيه كنار وبلاگت زشته قالبمو عوض كردم ،حالا كه عوض كردم بذاريد بگم اون ماهي رو به دليل اسفندي بودنم انتخاب كردم ولي چون بسي به مخاطب اهميت ميدم عوضش كردم ديگه . الان هم يك هفتست دارم دنبال قالب خوشگل ميگردم ،فك نكنيد من هميشه اينقدر بد سليقم ولي خوب گير نيومد ديگه ،يعني چندتا بود ولي چون خانواده (پدر برادر مردم)از اينجا رد ميشن ازشون استفاده نكردم . حالا بازم اينو دوست نداشتين بگين عوضش كنم ...

 

 

راستي تا يادم نرفته اينم بگم كه چند تا از دوستان شاكي شدن كه چرا تو پست قبل ازشون تشكر نشده ، من چندتا دليل و برهان اوردم قبول كردن ولي يكي هست پيله نموده تشكر كنم :

تشكر ويژه از م.ح بابت اينكه در تمام طول اين ترم و حتي ترم گذشته بنده رو سر كار گذاشتن و حتي يك قسمتهاييش همكلاسي محترممان را (م.هرمززاده)(ایکون کسی که داره اعتراف هولناک میکنه) و تا جاي كه تونستن ما رو تو خماري اكرم .ك گذاشتن و بعد كه خودمون رفتيم خودمونو از خماري نجات داديم دعوامون كردن كه چرا اين يارورو سر من خراب كردي و خوب در تمام طول اين مدت بي وقفه با ايالات متحده در جنگ بودن و من هر چه وقت با ارزش گذاشتم نصيحت و موعظه كردم هيچ فايده نداشت و در نهايت هرچه به ذهن مباركشون رسيد اعم از اينكه دركت پايينه ،تو نميفهمي و غيره بار بنده كردن و خوب البته موارد زيادي ديگه اي هم هست كه نياز به تشكر داره ولي ببخش ديگه شما

بعد نوشت :به م .ح :لحن اين تشكر مهربونه .خواسته يا نا خواسته ،متاسفانه يا خوشبختانه ، سرنوشت ي كاري كرده ديگه ،درسته كه زندگي انفراديش واسه تو مهمه و معني دار و غير از ارتباط انسان با خودش بنظرت ارتباط ديگه اي وجود نداره .