نمره نوشت :

 تقريباً همه ي نمره ها اومد و تقريباً هم همش از حد انتظارم بالاتر بود .براي پروژه هام نمرهاي خوب گرفتم در واقع طبق محاسبات خودم بيشتر از نمره ي كامل .اصلاً فكرشو نميكردم براي پروژه ي مديريت بازرگانيم كه با اينكه خيلي واسش زحمت كشيدم ولي در نهايت ناچار شدم بدليل كمبود وقت جهت تايپ كردن مطالبم سرهم بنديش كنم نمره ي كامل بگيرم ،استاد در حقيقت هم كه نمره ي كامل دادن بهم اونم درحاليكه به اون بنده خداي ديگه كه با هم كار كرديم رو پروژه نمره كامل نداده حالا شما كه اون نظر خبيثانه رو در مورد ارائم دادين ولي ديدين كه كار خودشو كرد.

و اي استادي كه اون نمره رو به من دادي (خداييش داده من اون نمره ي شرم آور رو نگرفتم)با خودت چي فكر كردي واقعاً؟Beggingمن حاضرم با بالاترين نمره ي كلاسهات كه نه با خود خودت مناظره بذارم ببينم كدوممون بيشتر زبان حاليمونه ؟ با اون لهجه ي بي ريختت با اون مثال مسخره ي چراغ قرمزت .... چه خرسنديم كه حتي يك جلسه هم به كلاست قدم رنجه نكرديم چون ديديم كه به اونايي كه همه جلسات رو اومدن خبيثانه نمره دادي با اون ابروهاي اخموت با اون دخترم گفتنهاي گول زنندت .

قالب نوشت :

طبق محاسبات بنده از كلهم نظرهاي خصوصي و عمومي و شفاهي 17 نفر گفتند همين قالب خوبه و سه نفر رأي ممتنع دادن (مشكي رنگ عشقه حالا چرا مشكي و قالب نو مبارك هم در همين دسته قرار گرفتند) و يك نفر هم مخالف بود .حدس بزنيد كيه ....بله همون كه هميشه از من شاكيه

هي تهمينه خانوم  من بخاطر تو كه ورداشتي گفتي اون شير(فك كنين ماهي رو شير ديده )كنار وبلاگت زشته تغيير تحول دادم .كجايي ؟

با توجه به رأي ها همين قالب موندگار شد فعلاً خدا رو شكر .

اگر رنگ مشکی زمینه اذیتتون میکنه ctrl +A  رو بگيريد تا زمينه سفيد بشه نوشته ها سياه .اينطوري اسمايلي ها هم كامل ديده ميشن .

شيطوني نوشت :

در يك اقدام نادر جهت ارائه گزارش مكتوبwhistling به همسر يكي از آشنايان(مخاطب خاص اين همون مورد استفاده اي رو داره كه پدرمان آنجا داشت) به شركتشون خودمونو دعوت كرديم .رفتيم در زديم يك اقايي شبيه برادرها در رو باز كردند اينقدر تعجب كردن ما رو ديدن كه خدا ميدونه !!!گفتم آقاي ايكس هستند گفتند نخير معلوم نيست بيان گفتم من ميدونم ميان ميشه ...... يعني در واقع داشتم ميگفتم همينا رو بهشون كه راشونو كشيدن رفتند و در رو هم باز گذاشتند ،به روي مبارك نياورديم ادامه داديم نطقمان را ... ميشه بيايم تو منتظرشون باشيم .برگشتند يك نگاه خشمناكي كردند به ما و ما هم عمداً محل نداديم و به اتفاق تني چند از دوستان رفتيم تو نشستيم و اونجا بود كه من براي اولين بار در زندگيم سه مذكر رو بطور يكجا با هم ديدم كه از حضور جنس لطيف بينشون  بدشون مياد !!! عمراً اگه ما كم اورده باشيم هرچند بعد از خروج از شركت خبرهايي حاكي از شكسته شدن كاسه كوزه بر سر آشناي مذكور بدليل حضور ما واصل شد ولي ما گفتيم كه بگويند دلمان خواست كه برويم شركت آشنايمان كپي جزوه پنج هزار دلاري اش را بدون پرداخت حتي يك قران (حتي پول كپي) بگيريم .هر چند كه گفتند با پدرتون حساب ميكنم ولي اگر در كشاكش همون تعارفهاي الكي اي كه داشتم ميزدم پول گرفته بودي ،گرفته بودي حالا ديگه به اميد قراني نباش.

 

شنا نوشت :

تو همين ارمغانه كه آدم ميفهمه اگر حاجي عليزاده ذره اي مديريت بلد بود درك ميكرد با اين همه پولي كه از سر و كله همه ي خاندانش ميريزه تا ده نسل بعدش بدون هيچگونه كار و زحمتي تامين هست و بهتر است به پذيرش بسپارد كه به اندازه ظرفيت استخر پذيرش كنند .

آيا افتضاحتر از اين كه بعد از هر بار خروج از استخر كبوديهاي جديد كشف كني ؟

فوتبال نوشت : 

سر بازی اسپانیا با پرتغال شرط بستیم . به امید پیروزی پرتغال

ريلكس نوشت :

اين پست در حالي نگاريده ميشود كه فردا ساعت 9 صبح بايد تكليفمان را به استاد تحويل بدهيم و سارا نفهمه كه من هنوز پارت اول كار را نفرستادم و اون پارت دو را فرستاده است و خوب بله اعتراف واسه همين وقتاست: دروغ گفتم فرستادم !!ولي تا 9 ميفرستمش (البته اگر خدا قسمت كند)

بعد نوشت :دلم واسه پرتغال سوخت كل سرنوشتش تو جام جهاني تحت تأثير ميزان شانس من قرار گرفت وگرنه كي فكر ميكرد ژاوي دو تا چشم پشت سرش داشته باشه كه يك پاس از پشت سر بده عدل بره زير پاي ويا ؟؟